تابستان 87

چند روز پیش رفتم تو بلاگ نازی و دیدم آپش در مورد یه حادثه ای بوده که 7 سال پیش براش اتفاق افتاده .. دیدم بد نیست گاهی بعضی از  اتفاقات زندگیمون رو که باعث شده لطف خدا و فرصت دوباره ای رو که بهمون داده برای زندگی ثبت کنیم .. این آپ منم ثبت اتفاق 2 سال پیش هستش ...


تقریباً اخرای تابستون 87 بود .. بیشتر روزها سردرد داشتم .. چون از بچگی سردرد داشتم دیگه انقدر واسم مهم نیست که دنبالش رو بگیرم چون یه بار رفتم متخصص و چکاب کامل و خیالمون رو راحت کرد و گفت سردردهاش ریشه عصبی داره .. اما اون روزها من همش سردرد داشتم ..

کم کم داشت شدتشون بیشتر میشد .. دیگه مهر شده بود .. هرروز که من از کلاس میومدم سردرد داشتم .. خیلی بد بود . خیلی ..

مامانم طفلک فکر میکرد همیشه فشارم افتاده . چون از صبح تا شب کلاس داشتم .. همش برام آب قند و شکلات و پسته و اینا میاورد تا خوب بشم ..

دقیقاً یادم .. هروقت از کلاس میومدم لباسام رو در میآوردم و مستقیم تو تختم می افتادم و مامانم با یه لیوان آب قند میومد پیشم. ..

دیگه خیلی شدید شده بودند .. یادم وقتی دراز کشیده بودم و سردرد داشتم همیشه دستام از شدت درد میلرزید نمی تونستم حتی اس ام اس بزنم یا کاری کنم .

تا اینکه ..

یه شب بود که تقریباً حالم بهتر بود از شبهای قبل . به مامانم گفتم ..وقتی سرم روی بالشت میزارم شدت دردم چند برابر میشه .. مامانم گفت بزار ببینم سرت رو شاید زخمی چیزی باشه که میزاری روی بالشت درد میگیره ..

تا موهام رو بالا زد یهو تعجب کرد .. پشت سرم طرف راست یه قلمبه زده بود بیرون ..

خیلی تعجب کردیم .. تا مامانم میخواست دست به این قلمبه بزاره من از درد جیغ میکشیدم ..

قرار شد که بریم دکتر .. رفتیم دکتر خودم و عکس و اینا نوشت . فرداش از دانشگاه اومدم و رفتیم عکس گرفتیم و آزمایشات و اینا

بعدش که جوابا رو میخواستیم ببریم خیلی خیلی استرس داشتم خیلی ..

رفتیم مطب دکتر . از قبل هم دکترم گفته بود چون این ضایعه اومده بیرون چیز خطرناکی نمیتونه باشه .. اما خب هرکسی هم بود استرس داشت ..

رفتیم پیش دکتر و گفت یکی از غدد لنفاوی توی سرت ورم کرده و به رگ های عصبت فشار میاره و باعث درد میشه .. باید بری پیش متخصص ..

آدرس یه متخصص بهمون داد و گفت مورد تائیدم هستش .. برو پیش این .. دیگه طوری شده بودم که اصلاً نمی تونستم سرم روی بالشت بزارم . خیلی خیلی درد میکشیدم .

فردای اون روز وقت گرفتیم و رفتیم پیش متخصص . .اونم وقتی آزمایش ها و عکس رو دید نظر دکترم رو تائید کرد و گفت غده لنفاویت هستش .. گفت باید جراحی کنم چون این بیش از اندازه بزرگ شده و داره به رگ اعصابت فشار میاره ..

من خیلی ترسیدم خیلی . اما گفت نباید تعلل کرد و هرچه زودتر باید نوبت عمل بزنم برات .

فردای اون روز نوبت عمل واسم زد ..


** جریان عمل رو تو آپ بعدی منویسم این دیگه خیلی طولانی میشه و از حوصله شماها خارج

نظرات 30 + ارسال نظر
مینا (جیگیلی) یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.jigiliweb.blogfa.com

اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووول

هورااااا

مینا (جیگیلی) یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ http://www.jigiliweb.blogfa.com

اِ...اول نبودم؟! هق هق

سلام عزیزم.

خوبی؟

عیدت با تاخیر مبارک.

دختر چرا آدمو میذاری توی خماری؟

زود باش بیا بقیه اش رو بنویس.

خوشحالم که الان سالم و سلامتی فدات بشم.

بوس بوس.

چرا اول بودی
سلام گلم ..
آپ میکنم همین امشب یا فردا . از خماری درتون میارم

khastgah یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ

و ثنا شجاعانه به سوی اتاق عمل می رود

آری

نازنین یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

سلام عسیسم
خو ثنا زود بیا بگوهااااااااا
ایشا... یه اتفاقی افتاده باشه که کار به عمل نکشه و خوف شده باشی
منتظر ادامه ی اپت هستم :-قلبببب

سلام نازی جونمم ..
میام میگم زودی فدا ت شم

نازنین یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:59 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

نگران نباش عزیزممم
میام میگم حالا
چیزه مهمی به نظر نمیرسه :((

آره زودی بیا و بگوو

فلفل دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ق.ظ

سلام ثنا، وای چه دردناک :( چه خوب که الان کاملا خوبی که اینو داری تعریف می کنی!

آره .. خیلی خوبه که آدم ثبت کنه و هیچ وقت یادش نره

قاصدک دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ http://neveshteham4u.blogfa.com

وای آجی الان شدیدا منتظر ادامه اش هستماااااااااااا. یعنی چی شد ؟
زودی بیا بنویس .
الان دیگه خوب خوب شدی ؟

شما یکم زودتر میومدی
باشه مینویسم

جز تو تمومه دنیا پر سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ق.ظ


هر چی بوده خدارو شکر که الان سالمی عزیزم

آره عزیزم ..
اما یادآوریش گاهی لازمه

قاصدک سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:19 ب.ظ

پس چی شد أجیییییییییییی ادامش ؟

راستی چرا تو جواب نظر قبلیم گفتی یکم زودتر میومدم ؟:-( مگه چند روز دیر اومدم؟؟ به خدا همون روز که آپ کردی خوندم ولی نشد نظر بذارم فرداش اولین فرصت سریع اومدم وبت رو باز کردم و کامنت گذاشتم.
یعنی ازم ناراحت شدی الان ؟ :-((((((((((((

نه آجی جوون .. شوخی کردم ..
مینویسم آجی

قاصدک سه‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ

آجی جونم پس چی شد ادامش ؟؟؟؟؟

راستی چرا تو جواب نظر قبلیم گفتی یکم زودتر میومدم ؟ :-( مگه چقدر دیر اومدم ؟ به خدا همون روز که آپ کردی خوندم ولی نشد نظر بذارم. فرداش تو اولین فرصت اومدم و برات کامنت گذاشتم . یعنی الان ازم نارات شدی ؟؟ :-((((((((((

مدی چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

سلام ثتا جونم خوبی؟
تو فکرش هستم
ممنونم عزیزم انشاالله ما که از خدامونه
اگه کارای خوابالو زودتر جور شه
آخی منم الان سردردام خیلی زیاد شده
نکنه منم غدد لنفاویم چیز شده

سلام عزیزم .. تو خوبی ؟؟
ایشاالله جور میشه عزیزم ..
نه ایشاالله .. اگر اونطوری بود نمی تونستی تحمل کنی چون سردرداش خیلی شدید .. مال من که اونجوری بود

صحرا پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:18 ق.ظ

سلام ثنا جونم...
چرا نصفه گفتی؟!!!
زودی بیا بگو..
ولی با حرفای اول پستت موافقم..

سلام عزیزم .. میام و میگم

مهسا جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:11 ب.ظ http://asheghanehayemanoto.blogfa.com

وای از اون موقع تا حالا هنوز نیومدی ادامشو بگی؟!!!!
خداروشکر که الان صحیح و سالمی عسیسم

مهمونا فردا میرن .. برن میام و میگم

باران جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

وای آجی الان دارم از سر درد میمیرم.....اینو خوندم بدتر شدم!منم خیلی سر درد میشم!خیلی زیاد.....
مخصوصا طرف شب که میشه
سر دردای شدید میگیرم بغلای سرم و پیشونیم و اینا.....اههههههه
وای آجی دورت بگردم خدا را شکر که الان سالم و سلامتی
زود بیا بویس بقیشو

نه اجی نترس .. اگر سردردت مال یه ضایعه باشه (مثل من ) نمی تونی تحمل کنی به هیچ عنوان .. حتماً میری دکتر .. چون اون سردردا خیلی بدجور ..
تو احتمالاً عصبی یا کم خونی .. چون سردرد طرف پیشونی مال کم خونی ..
دکتر ثنا

نیما و نازنین شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

سلام دوستان
من نیما هستم
28 شهریور روز تولد نازنینمه و من میخوام به این مناسبت یه جشن کوچولو تو دنیای مجازی بگیرم. و از همه ی دوستانی که لینک شدن دعوت میکنم تا (((امشب ))) به خونه ی من و عشقم تشریف بیارن و در شادیه ی ما سهیم باشن
منتظر دوستای خوبمون هستیم
تا بعد[گل]

امین یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

سلام یه جا خودنم که دستت باند پیچیه خدا بنده؟
دعوا کردی؟:))

سلام ..
آره در حین دعوا با دختر خواهرم دستم یهو شکافت :))

امین دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:57 ب.ظ

چه جالب
همش تقصیر این جومونگه کاری کرده که دعوا های فامیلی هم با شمشیر و چاقو رخ بده :))))

ما جومونگ 2 بودیم .. با ناخن بودیممم

مهسا دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ب.ظ http://asheghanehayemanoto.blogfa.com

مهمونا هنوز نرفتن آیا؟!!!!

مشکل این نیست مهسا جونم .. از دست یه سری از بچه ها دلخورم

باران سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ق.ظ

؛میگم چرا اینقدر تنبل شدی تو.............بدقول!!!بیا بنویس دیگه

میام آجی

فلفل سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ب.ظ

اه ثنا هی باید بالتماسیم تا بنویسی خواهر؟؟

نه دلخورم

قاصدک سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ

آجیییییییییییییییییی منتظریمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

آجی من هرجا باشم با تو و باران هستم
سر اون پیام خصوصیت کلی گریه کردم

نازنین سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ب.ظ http://naziyenima.blogfa.com

وای ثنا جون چی شدهههه:-اس
من شوکه شدم از خوندن این پست انتظار داشتم ادامه ی پست قبلیتو بخونم
خودتو ناراحت نکن فداتشم
واقعا نمیدونم چرا این روزا اینطوری شدنه اوضا
بیشتر بچه ها گله دارن از بعضی ادمای بی ملاحضه و...
ولی بیخیال
ازت ممنونیم که با وجود همه ی خستگیو ... بازم وقت میزاری برا خوندن و نوشتن وب

راجع به موضوع من و اون پسره ... کاملا حق با توئه
ممنون که اومدی پیشم عسیسم

نازی جونم من وظیفم بیام پیش شماها .. با خوندن پست هاتون انرژی میگیرم ..

✿آرامیس✿ سه‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://rainbow-love.blogfa.com

نکن اینجوری ثنا جونم!
واسه حرفای مردم و یه سری آدمه علاف انقد بلاگاتون و نبندین بابا
اونا حسودن و میخوان شما رو آزار بدن
با بستن بلاگ اونا خوشحال میشن!
منم ناراحتم از خیلــیــــــــــــا
اما چی کنم
نباید از رو بری
نکن
باشه؟
به خاطر من؟
باشه؟
تو ننوشتی ادامه پست قبلیتو و جریان عملتو!
بنویس باشه؟

آخه وقتی یکی عصبانی میشه نباید هرچی به مغزش رسید بنویسه که آرامیس جونم
نه عزیزم از رو نمیرم هستم تا آخرش

فلفل چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ق.ظ

چه همزمانی جالبی! ما دوتا همزمان از دوستای بلاگی مون دلخور شدیم!(البته به تو بیشتر حق می دم که دلخور باشی!)
بهرحال هرکی که بلاگ می نویسه به یه هدفی می نویسه که واسه خودش مهمه، به دیگران هم مربوط نیست که اون هدف چقدر مهم یا مفیده! بازدیدکننده ها هم بهردلیلی یا به خاطر خودشون یا به خاطر علاقه ای که به نویسنده یا مطالب بلاگ دارند بازدید می کنند، و منتی نیست! حالا اونهایی که کامنت می دند هم هرچند نشاندهنده محبتشونه ولی کسی که مجبورشون نکرده!! بنابراین اولین بلاگی که باید حذف بشه همونیه که حذف لینک دیگران رو همراه با دلایلش اعلان همگانی می کنه!!!!!!!

نه فلفل جوونم من حذف نمیکنم .. کار اشتباه رو من تکرار نمی کنم

به نظر من اون فرد لایق محبت من و یه سری دیگه از دوستان نبود

آفرودیته چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ق.ظ

میگم که ثنا ول کن اینجا همه بیکارن الکی کلاس میزارن دیدی که منم نوشتم من اصلا افتخار نمیدم لینکتون باشم که حذفم کنید! حسابشون نکن ! حرص هم نخور آبجی جوووووووونم تو بیا بنویس به بقیه چیکار داری ؟
وای ثنا چه عجب یه عالمه نوشتی هاااا

دیگه عصبی بودم هی نوشتم
آره تو هم خوب نوشتی
نه دیگه آروم شدم از وقتی نوشتم آجی جووونممم

مدی چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

شما خودشو ناراحت نکن جیگر ازینجا هم نرو
باشه؟آفرین
آره بوی گند میده سیگار
یکی از دلایلی که تا الان نکشیدم هین بوشه که بهم حالت تهوع میده

شما هیچ وقت نکش عزیزم

مهسا چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://asheghanehayemanoto.blogfa.com

آخه دختر خوب این دنیا خیلی کوچیکتر از اونه که به خاطرش اعصاب خودتو خورد کنی و ناراحت بشی!
بیا ادامه پست قبلیو بنویس!
بعدشم تو اینجارو ببندی با باران و قاصدک ارتباط داری ما چی پس؟!اینجا بمون و بنویس

میام عزیزم

✿آرامیس✿ چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ http://rainbow-love.blogfa.com

عکس موهامو؟
تو عکس مشخص نیست
خیلی تیره تر از اونی که هست میوفته!!!

عجبی ازون ورا آ}ی ثنا!

شما از این ورااا
آره موهاتو

الف جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ

سلام
بابا ول کن دختر این موجوداتو

میگم اون لینکارو که پر رنگ کردی و منم جزشون هستم همونان که میخوای سر به تنشون نباشه؟؟؟؟؟

نه عزیز دلممم ..
اوونا آپ شده ها هستن

مهدی و هنگامه جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.2ravani.blogfa.com

سلا م ثنا جان
وای چقدر عصبانی هستی
واسه چی ثنا جان را اذیت کردید
وای وای وای
نبینم وبتو حذف کنیا
یه سوال پرسیده بودی که واسه زندگی میریم اصفهان یا نه
باید بگم آره میریم اصفهان

سلام هنگامه جااان ..
حالا زیاد ناراحت نشو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد