پایان سال 91 ...

امسال برای من خیلی خیلی زود گذشت .. به حدی که وقتی مادرم خبر داد که هفته دیگه از فوت فلان فامیل یک سال می گذرد من همینجوری بودم   و به مامانم گفتم مگه همین چند ماه پیش نبود که فوت شد !!!!


گذری به سال 91 :


تو اردیبهشت ماه مسیر زندگی من رنگ و بوی دیگه ای گرفت


و جهت زندگیم عوض شد و مسئولیتم نسبت به زندگی بیشتر شد ...


تابستان امسال واسم خیلی سخت بود !! یکی از نازنین ترین مردهای فامیل را از دست دادیم که هنوز هنوز کلمه " خدا بیامرز " را نمی تونیم پسوند اسم این مرد نازنین قرار بدیم :(


سختی دیگر تابستان امسال هم میرسه به ترم تابستونی و گرما و دهن روزه رفتن سر کلاس اونم چی !!! ساعت 2 ظهر ...  شما فقط یک لحظه تصور کن !!!


دیگه اتفاق خاصی مد نظرم نیست تا زمستان ...


تو اولین ماه این فصل سرد تونستم برم تولد یکی از بهترین افراد زندگیم که برای من روز بیادموندنی شد


و باز هم اتفاق خاص دیگه ای نیفتاده ..


برای همتون سالی خوب همراه با بهترین اتفاق ها آرزو میکنم ..